خاطرات دخترم آناهیتا

  سلام به دوستان عزیز نی نی وبلاگ خیلی دلم براتون تنگ شده بود همین طور آناهیتا . رفته بودیم مسافرت خیلی خیلی خوش گذشت . رفتیم شمال  هوای خنک  و بارونی روزهای شاد کنار خانواده ام . و خنده های بلند بلند دختر عزیزتر از جانم . یه روز بابایی اومد خونه و گفت پنج روز دیگه میریم شمال و تا اول مهر می مونیم . خیلی خوشحال شدم . ساعت پرواز 8:15 دقیقه تاریخ 20/ شهریور /1391 مبدا : بوشهر مقصد مشهد مقدس  . مسافرکوچولو تینا ساعت پرواز 8:30 دقیقه تاریخ 20/ شهریور /1391 مبدا : بوشهر مقصد تهران . مسافر کوچولوی مامان آناهتیا بدون هماهنگی متوجه شدیم این دو کوچولو تو یه روز میرن مسافرت و صبح توی فرودگاه همدیگرو دیدن . چقدر...

من و مامان تینا توی خانه بازی بادبادک آشنا شیدم شما و تینا وقتی یکسال و یکماهتون بود همدیگر رو دیدید و تقریبا هفته ای دو بار توی خانه بازی با هم بازی می کردین . بین تعداد از بچه ها که هم سن و سال بودین شما دو نفر از نظر اخلاقی و ... بیشتر بهم شبیه بودین و با هم بازی می کردین . من و مامان تینا به این نتیجه رسیدیم که شما می تونید دوستای خوبی برای هم باشین و بیشتر همدیگر رو ببینید و بازی کنید .                                       دیروز شما دعوت شدید ...

...

سلام دوستان امروز عصر وقتی آناهیتا از خواب بیدار شد خواست نقاشی بکشه  . براش رنگ انگشتی ، رنگ روغن ، مدا شمعی ، مداد رنگی ، پاستا جلوش گذاشتم بهش گفتم  دوست داری با کدوم نقاشی بکشی . آناهیتا رنگ روغن رو برداشت و گفت با این نقاشی بکشم . منم خواستم یه تجربه جدید از نقاشی داشته باشه براش مقوای مشکی و رنگ سفید و مشکی و سایر رنگ ها رو در اختیارش گذاشتم . وقتی لباسش رو پوشید و کاغذ ها رو وصل کردیم  رفت سراغ رنگ ها براش کاغذ رنگ مشکی جالب بود وقتی رنگ آبی رو روش کشید هیچی ندید و قتی از رنگ سفید رو زد استفاده کرد دید می تونه نقاشی بکشه خوشحال شد و گفت رنگ سفید می نویسه تموم رنگ ها رو امتحان کرد و بعد فقط از رنگ سفید و زرد استفاده ...

  سلام دوستان  تصمیم دارم بازیهایی آناهیتا و تینا که هر دوشون 2 سال و 2 ماه  دارند          رو براتون بنویسم  و عکس هاشونو بزارم تا شما مامان ها هم بتونید ازش استفاده کنید .  این بازیها رو از کتاب ها و سایت های مختلف جمع آوری کردیم . امیدوارم  برای شما مفید باش ه .   دیروز بار دوم منو و آناهیتا مهمون خونه گرم تینا بودیم . بازی اول :   حالت چهره این بازی به بچه‌های دو ساله کمک می‌کند احساسات مختلف خود را بشناسند  با کودک دو ساله‌ تان بنشینید و عکس چهره‌های مختلفی را از توی مجله‌ها و کتاب‌ها پیدا کنید درباره ...

امسال ماه رمضان وقتی صدای اذان رو از مسجد می شنیدی می گفتی الله اکبر گفت غذا بخورم   آناهیتا در حال نماز خوندن می گفتی : خدای مهربون شکرت و این جمله چند بار تکرار می کردی ...

چند روزی بود که آناهیتای مامان دلش می خواست یه زرافه داشته باشه همش می گفت میشه برام یه زرافه بخری . دیروز رفتم و یه زرافه خوشکل خریدم وقتی دیدش خیلی خوشحال شد و می بوسیدش . دخترم از باباش و من تشکر کرد وگفت مرسی برام زرافه خریدی یه بوس آبدار هم بهمون داد . زرافه و گاو ناقلا عروسکهای مورد علاقه آناهیتا ...

تیر ماه 1391 آناهیتا رفته بود شمال خیلی بهش خوش گذشت و این عکسی ها رو خیلی دوست داره                 ...

١٢/خرداد/1391  تولد آناهیتا   12/خرداد/1391  تولد آناهیتا 12/خرداد/1391  تولد آناهیتا کادوی تولد آناهیتا که باباش بهش داده ...