یک ناهار خوشمزه توی پارک همراه با آناهیتا و تینا
امروز به آناهیتا دوبار دوتا انتخاب دادم:
انتخاب اول : بهش گفتم برای ناهار ماکارونی درست کنم یا میگو پلو که آناهیتا میگو پلو رو انتخاب کردم خودمم مطمئن بودم برای همین تقریبا کارهامو کرده بودم .
انتخاب دوم : یکی اینکه بریم دوچرخه سواری دومی بریم پارک ناهار بخوریم . که آناهیتا گزینه دو رو انتخاب کرد و ازم خواست که میشه تینا و مامانش هم بیان . گفتم چه فکر خوبی بزار زنگ بزنم ، مامان تینا هم همیشه مشتاق این هست که بچه ها با هم باشن گفتم میام دنبالتون با هم بریم . غذامونو آماده کردیم و رفیتم دنبال تینا و مادرش . توی بوشهر پارک های خوب کنار دریاست موقع ساعت 12 هم کنار دریا کمی گرمه برای همین رفتیم پارک بانوان .
آناهیتا از وقتی عکس وبلاگ آرمیتا که در مورد برف بود رو دید همش میگه کی اینجا برف میاد براش توضیع میدم که اینجا برف نمی یاد ولی منتظر که برف بیاد تا بره برف بازی . سال گذشته وقتی شمال برف اومده بود من و آناهیتا رفتیم شمال ولی خیلی بهمون سخت گذشت پروازمون به سختی نشست جاده شمال برف شدید بود . ولی دخترم دوست داشت امسال هم بریم که من قبول نکردم . امروز توی پارک بازی می کرد و بهش داشت خوش می گذشت صداش کردم و گفتم ببین آرمیتا توی تهران هست اونجا الان داره برف میاد هوا سرده آرمیتا باید کلاه و دستکش و لباس های گرم بپوشه تا بتونه بره بیرون ولی شما توی جنوب هستی اینجا هوا گرمه شما عینک آفتابی زدی و ... تا حدودی راضی شد تا ببینم تا بعد چه می کنه
آناهیتا وقتی آفتاب باشه چشماشو می بنده حتما باید عینک بزنه
آناهیتا و تینا در حال توپ بازی
دیدن دو نفری مزه نداره یار گرفتن
اینجا هم آناهیتا داره منو می گیره و من در حال عکس گرفتن و دویدن
قرنونت برم الهی