سلام به دوستان عزیز نی نی وبلاگ خیلی دلم براتون تنگ شده بود همین طور آناهیتا . رفته بودیم مسافرت خیلی خیلی خوش گذشت . رفتیم شمال هوای خنک و بارونی روزهای شاد کنار خانواده ام . و خنده های بلند بلند دختر عزیزتر از جانم . یه روز بابایی اومد خونه و گفت پنج روز دیگه میریم شمال و تا اول مهر می مونیم . خیلی خوشحال شدم . ساعت پرواز 8:15 دقیقه تاریخ 20/ شهریور /1391 مبدا : بوشهر مقصد مشهد مقدس . مسافرکوچولو تینا ساعت پرواز 8:30 دقیقه تاریخ 20/ شهریور /1391 مبدا : بوشهر مقصد تهران . مسافر کوچولوی مامان آناهتیا بدون هماهنگی متوجه شدیم این دو کوچولو تو یه روز میرن مسافرت و صبح توی فرودگاه همدیگرو دیدن . چقدر...